زیباترین ارزوی ما زیباترین ارزوی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره
یکی شدن عشقمونیکی شدن عشقمون، تا این لحظه: 26 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
شازده پسر اقا سبحانشازده پسر اقا سبحان، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

☆彡 ثنا سوگلی مامان و بابا ☆彡

اسباب.... بازی جدید ثنا

سلام به گنج خونه پنج شنبه رفته بودیم خونه اقاجون جعفر و مادر جون خیلی خوش گذشت.خاله وجیهه و مادر جون رفتند فرودگاه پیش واز عمو ابوالفضل از کربلا می یومد.(هر چند وقت یکبار برای کارش میره و یکماهی می مونه) خلاصه من و تو تنها بودیم می خواستم که برم لباسها را از داخل لباسشویی در بیارم و روی بند رخت پهن کنم تو اول می خواستی دنبالم بیای ولی بعد تا سبد لباس را دیدی کلی از خودت سرو صدا در اوردی که می خوای بری داخل سبد من هم گذاشتمت بعداز کلی هیجان اجازه دادی به کارمون برسیم.... .... با یک دستم تو را بغل کرده بودم وبا اون یکی لباس ها را پهن کردم تو هم خوشحال از اینکه به خواسته هات رسیده بودی. حتما حتما باید هر چیزی را که دیدی ...
12 آبان 1391

این روز ها....

سلام جوجه کوچولوی ناز نازی   من و بابایی   عاشقتیم تازگی ها از قبل شیطون تر شدی و همش گریه می کنی بهانه می گیری،هوار می کشی و منظورت از این کارها اینکه من را بغل کن ،باهام بازی کن،ببرم دد،بابایی چرا هنوز نیومده خونه ،از کنار من تکون نخور............... هر کدوم از گزینه های بالا را که انجام بدم ارام می شی.دستت هم که با تمام وسایلی که به دستت برسه تو دهنته به خاطر لثه هات عزیزم تحمل کنی دندونات می گویند: دالی ثنا جون. دیشب از بسکه بی قراری کردی گفتیم شاید سرما خوردی برای همین بردیمت دکتر داخل مطب هر بچه که وارد می شد تو باید کلی براش سخنرانی می کردی.نمی دونم گزارش تهیه میکردی یا چیز دیگه..........
11 آبان 1391

مامان .............فدات عروسکم

  سلام قند عسلم دیشب از خانه خاله که برگشتیم 2 ساعت بعد یکمرتبه تب کردی و ناله می کردی دستها و پاههای کوچولوت ، سر و شکمت حسابی داغ بود و تو هم همین طور بهانه می گرفتی. تا اینکه با هزار زحمت بهت شیر دادم و قبل از اون هم استامینوفن بهت دادم تو هم دارو را خیلی دوست داری با اون که بی حال بودی ولی تا دیدی دارو برات اوردم کلی ذوق کردی و قطره چکان را گرفتی و کردی تو دهنت دیگه به مامانی نمی دادی. خلاصه با هزارزحمت و یک ساعت شیر خوردن 20 دقیقه خوابیدی. خدا را شکر تا ساعت2 نیمه شب تبت کمتر شد و تا صبح هم قطع شد.من هنوز نفهمیدم چرا در 24 ساعت 5 ساعت مفید می خوابی. من که به هیچ کاری نمی رسم.خوردن و...
7 آبان 1391

قد و وزن..............کودک

     قانون سر انگشتی افزایش وزن قدو دور سر کودک   وزن تولد 3کیلو500 گرم  دو برابر شدن وزن تولد در 4و5 ماهگی حدود 6کیلوگرم 3برابر شدن وزن تولد در 1سالگی حدود10کیلو گرم 4برابر شدن در 2سالگی حدود 12کیلوگرم در 5سالگی وزن 2برابر 1سالگی حدود 20کیلوگرم در 10 سالگی حدود 30 کیلو گرم متوسط افزایش وزن از 2 سالگی تا بلوغ هر سال 5/2کیلو گرم است.   قد>>>>>>> متوسط قد هنگام تولد:50 سانتیمتر متوسط قد در یکسالگی 75سانتیمتر در چهار سالگی به 2برابر قد تولد  100سانتیمتر می رسد. متوسط افزایش سالیانه قد از 4سالگی تا بلوغ سالیانه 5تا 5/7سانتی...
6 آبان 1391

روز عید سعید................قربان

به نام خداوندی که گوسفند را برای ابراهیم فرستاد تا به جای اسماعیل قربانی کند. دخترم ، نفسم، سلام امروز جمعه 5 ابان 10 ذی الحجه 1433 و روز عید قربان می باشد.عید قربان، روز ثبوت و اثبات عشق و تسلیم است. روزی است که انسان در برابر معشوق، هیچ بودن همه چیز را می پذیرد، خود و همه چیز را فدای او می کند و «تعبّد» را که نتیجه عرفان، شهود و دیدن یار است، به معرض دید می گذارد.امروز باید خاطره عشق و ایثار حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت اسماعیل علیه السلام و حضرت هاجر علیهاالسلام را تجدید کنیم. امروز باید معلوم شود که عشق و ایمان ما، در چه مرتبه ای و آروزی وصل در چه حدی است و تا چه اندازه ای به تعبد و تسلیم دست یافته ...
5 آبان 1391

روز عرفه ..............همتای شب قدر

  به نام خداوندی که ............    من را برای بزرگ کردن فرشته زیبایی همچو تو انتخاب کرد. سلام به همه دار و ندارم عزیزکم امروز پنج شنبه 4 ابان و 9ذی الحجه 1433 مصادف با روز عرفه می باشد.روزی که همه برای دعا و نیایش دستها را به سوی اسمانها بلند می کنند.    در روز .......عرفه اولين حرکت حاجيان در سرزمين وحی بعد از احرام با توقف در صحرای عرفات آغاز مي شود.     آنان .......وظيفه دارند که از اذان ظهر روز نهم ماه ذي الحجه تا وقت نماز مغرب در آن بيابان توقف کرده و به ذکر و دعا و تفکر و نيايش بپردازند.   روز عرفه فرصتی استثنايی در هر سال است که بايد از لحظات آن د...
4 آبان 1391

اســــــــــــــکیموی........ خوشــــــــــــــــــکل من

سلام به میوه بهشتی من عزیزم تو مهمونی رفتن را خیلی دوست داری صبح تا چشمای نازت را باز می کنی به چادر مامان نگاه می کنی و یه اهنگ قشنگ از خودت می نوازی من اول متوجه نمی شدم منظورت چیه یک روز چادر را که از جلوی چشمت برداشتم و اویزون کردم اهنگ خاصی که می نواختی زیادتر شد از اونجا بود که دیدم بله خانم منظورشون اینکه چادر را سرت کن و من را ببر بیرون. من هم یا می برمت پایین پیش مامان جون....... یا بالا پیش زن عمو مسعود........ یا خانه خاله ........و یا خانه مادر......... جون این بار رفتیم خانه مادر جون و با زهرا خاله کلی بازی کردی و خندیدی.چند تا عکس ازت گرفتم برات می گذارم تا وقتی بزگ شدی ببینی عزیزم. عکس در ادامه مطلب این بلو...
3 آبان 1391

عــ ـــــــ ــــــر و ســـ ــــ ـــــ ــــی

به نام خداوندی که عشق را افرید.سلام به دخملم سلام نی نی های خوشکل من دیشب رفته بودم یکجایی که عاشقشم و خیلی دوست دارم.(عروسی)از دم در که وارد شدم کلی ذوق کردم و دست و پام را تکان می دادم بعد من را از مامانم گرفتند و دست به دست تا ته مجلس رفتم و لپم هم خیلی درد گرفت از بس کشیدند و بوسیدند. روی هم رفته خوب بود جاتون خالی. اما صبح که از خواب بیدار شدم مامانم متوجه شد گوشوارم نیست با خاله، زن دایی ،اقاجون ،دایی کل خانه را گشتند ولی نبود که نبود.مامانم گفت فدا سر گل دخترم خدا را شکر چشمشون به گوشوارش گرفت این هم عرسی رفتن من. یه دوست هم به نام عارفه پیدا کردم مامان من هم که همه جا دوربین را دنبالش میاره از من و دوستم عکس گرفت. ...
3 آبان 1391

هورااااااااااااااااااااااااااااااااا

عروسکم...... امروز بالاخره بابایی بعد از 5 ماه و 8 روز دفترچه تامین اجتماعی را برات گرفت.چونکه شناسنامه بابایی گم شده بود و تا اومدیم در خواست شناسنامه جدید بدیم و نیست کار های اداری را سریع انجام میدند تا الان طول کشید. هر چند بیمه بودن فایدهای نداره و تمام داروها به غیر از بعضی هاشون ازاد هستند ولی خوب بازم بودنش بهتر از نبودنشه. امیدوارم هیچ وقت ازش استفاده نکنی و هیچ وقت مریضیت را نبینیم................عزیزم............. الــــــــــــــــــــهی به حق زهــــــــــــــــــــــرا       تو اصلا شبها معلوم نیست خوابی یا بیدار باور کن بعضی وقتها کم میارم و نمی دانم چه کار کنم می زنم زیر گری...
2 آبان 1391